ذهن آگاهی واقعا به چه معناست؟
مایندفولنس (mindfulness ) به “ذهن آگاهی”، “بهشیاری”، “حال آگاهی” و توجه آگاهی” هم ترجمه می شود،به تعبیری عبارت است از
” آگاهی ای است که از توجه هدفمند و فارغ از قضاوت ها، در زمان حال حاصل میشود.”
جان کابات زین با این تعریف، تلاش کرده تا تعریفی عملی تر و قابل فهم تر و نزدیکتر به ذهن افراد، ارائه کند. تعریفی که باز هم به صرف تعریف و ماندن در منظومه ذهنی فرد و بدون عملی شدن، چندان قابل استفاده نیست.
با این که شاید به بیان، ساده باشد و مایندفول (ذهن آگاهانه) زندگی کردن ، چندان هم کار سختی به نظرم نرسد؛ در واقع این طور نیست.
اجزای این تعریف برای ما به هر کدام به تنهایی قابل درک است. ما میتوانیم این که آگاه هستیم یا نیستیم را تشخیص دهیم. به چیزی با اراده و قصد قبلی توجه خود را معطوف کنیم و توجه هدفمند داشته باشیم و حضور در زمان حال برایمان چیزی شبیه به “دعوت به بودن در همین لحظه” است.
با این همه به نظر میرسد همیشه یا در اکثر اوقات، “مایندفول” یا “آگاه” نیستیم و این کیفیت را زندگی نمی کنیم.
اما چرا؟ به نظر شما، زیستن چنین کیفیتی از “بودن” دشوار است یا ما همهی اجزای تعریف را به تمامی درک نکردهایم؟
عناصر مایندفولنس
آگاهی حاصل از توجه هدفمند و فارغ از قضاوت ها در زمان حال.
مایندفولنس که “آگاهی حاصل از توجه هدفمند و فارغ از قضاوت ها در زمان حال” تعریف میشود دارای عناصری است که با شناخت دقیق تر هر یک آن ها میتوانیم دیدگاه خود را نسبت به لحظات آگاهنمان وسیع تر کرده و کیفیت بودن خود در این لحظات را بهبود بخشیم.
۱_ آگاهی چیست؟
آگاهی (در مقابل ناآگاهی) از مهمترین قدرت های ویژه ی انسان است و قدرتی بیشتر از “افکار” ما دارد. در واقع، آگاهی ظرف افکار و احساسات ما، و قدرتی است که توجه کردن و هشیاری را ممکن میسازد. ما هر فکری که مربوط به جهان هستی و حتی ساحت های دیگر هستی است را می توانیم در ظرف آگاهی بگنجانیم. بنابراین، آگاهی نسبت به یک پدیده، دیدگاه وسیع، جامع و نوعی اشراف به تمام جوانب و تاثیرات آن است.
- تفاوت هشیار بودن و آگاهی داشتن
شاید فکر کنیم که به صرف اینکه بیداریم، آگاهیم. مثلا بگوییم: من از هوای اطرافم، ازین که باران میبارد یا هوا آفتابی است آگاهم، یا دقیقا میدانم که از این رفتار یا این مورد منزجر شدهام؛ پس من در وضعیت “آگاه بودن” هستم. اما در این موارد، شما تنها “هشیار” هستید؛ آگاهی نیازمند توجهی انتخابی و ارادی به خود و پدیده های اطراف است؛ اما در تعریف هشیاری، مؤلفهی انتخابی بودن توجه لزوما وجود ندارد.
۲_ فارغ بودن از قضاوت ها
مفهوم “فارغ بودن از قضاوتها” به این معنا نیست که ما در مورد اتفاقاتی که در اطراف ما میافتد؛ احساسات یا افکار خودمان یا مراقبه ای که انجام می دهیم؛ نظر یا قضاوتی نداریم. بلکه به این معناست که به قضاوت داشتن خود آگاه میشویم و سعی بر اجتناب یا سرکوب کردن آنها نداریم. در واقع، خود “قضاوت کردن”مان را قضاوت نمیکنیم و فقط آگاه به وضعیت و نوع برخورد ذهنی خود هستیم.
3_ توجه هدفمند چیست؟
توجه هدفمند به معنای حضور در لحظه اکنون و با آگاهی از چیزهایی که در درون و اطراف ما میگذرد.
در حالیکه بصورت ارادی و با کنجکاوی “انتخاب” کنیم و موضوعی را به طور کامل با تمامی حواس خود درک و حس کنیم؛ حس های فیزیکی، فکرها، احساسات، محیط اطراف و عناصر محیطی، مثلا: بوها، صداهای محیط که همگی سوژه های توجه هستند، در محدودهی “آگاهی” ما قرار بگیرند.
- برقراری رابطه ای صمیمانه با سوژه های توجه
گاهی این ما نیستیم که موضوعات توجهمان را انتخاب میکنیم؛ برعکس، سوژه های توجه هستند که ما را انتخاب میکنند. تضمینی هم نیست که این موضوعات، خوشایند باشند. در مواقعی که موضوعات ناخوشایند هستند؛ بهتر است پذیرای آنها باشیم و سعی نکنیم از آنها اجتناب کنیم. در عوض، با مهربانی حضورشان را به رسمیت بشناسیم و پرسشگران به چرایی وجودشان را در این لحظه توجه کنیم. این کار، باعث میشود در وضعیت “اگاهی” و “توجه هدفمند” باقی بمانیم.
4_ حضور در اینجا و اکنون
اینجا و اکنون مفهومی که مایندفولنس نوید “حضور”ش را به ما میدهد. زمانی حضور داریم، که در همین لحظه و در همینجا توجهمان معطوف به خود، محیط اطرافمان و به همین لحظه (و نه به آینده و گذشته) باشد. “حضور” از جنس تجربه است و این یعنی، اگر حضور داشته باشیم؛ دیگر حتی به دنبال دلایل حضور یا عدمحضور، یا ” چگونگی” ها و “چرایی”ها نیستیم. و این کیفیتی ” تجربی” است که در مقابل کیفیت های “توصیفی” قرار میگیرد.
- عدم حضور
وضعیت عدم حضور، دلالت بر تمام زمانها و مکان هایی دارد که در حالیکه در جایی نشسته ایم؛ دلمان، فکر یا قلبمان در آینده یا گذشته و یا مکان و موقعیتی دیگر سیر میکند.در این وضعیت، هر جایی هستیم؛ جز در “اینجا و اکنون”. ممکن است در این اوقات در یک تجربه “توصیفی” گم شده باشیم؛ یا “آگاهی” و “توجه هدفمند” نداشته باشیم. اما بی شک در این حالت، دیگر مایندفول نیستیم.
پس از شناخت این عناصر، تجربه شما از لحظات آگاهانهتان چگونه تغییر خواهد یافت؟
مایندفولنس سازمانی
- در طی چند دهه گذشته ،نیاز به mindfulness درهمه ی جریانات اصلی زندگی مشهود و قابل ملاحظه است . هوشیار بودن به معنای حضور کامل در لحظه است، و این کیفیتی است که میتوان آن را از طریق مجموعه وسیعی از فعالیتها که به ما کمک میکند با دقت بیشتری بر حالات فیزیکی و عاطفی خود در اینجا و اکنون تمرکز کنیم، ارتقاء داد.
- تمرینات mindfulness مانند مدیتیشن، تمرینهای تنفسی و سایر تکنیکها را میتوان برای هر چیزی از کاهش استرس و اضطراب گرفته تا ترک سیگار، کاهش وزن و حل تعارض به کار برد – و امروزه، آنها به قدری محبوب شدهاند که بیش از نیمی از شرکتهای بزرگ آموزش آن را به کارکنان خود ارائه میدهند.
- بر خلاف بسیاری از متدهای مدیریتی، mindfulness توسط مجموعه بزرگی از شواهد علمی پشتیبانی می شود. تحقیقات به وضوح نشان داده است که برنامه های آموزشی آن ، می تواند نحوه تمرکز، تفکر، احساس و عمل ما را در لحظه بهبود بخشد و همچنین از نگرش ها، روابط و عملکرد ما در محل کار حمایت کند.
بسیاری از نقشهای خدماتی بهویژه استرسزا هستند، و در حالی که وظیفه ایجاد یک محیط کاری مثبت تا حد امکان بر عهده کارفرمایان است، با یافتن راههایی برای بهبود سلامت روان برای کارکنان در این موقعیتهای اقتصادی ، میتوان نتایج موثر زیادی به دست آورد.