درباره مجتبی عباسی

درباره مجتبی عباسی

سلام مجتبی عباسی هستم ...

مجتبی عباسی هستم کشاورززاده ای از مردمان کویر
واصالتا اهل روستایی از دیار دروازه ی هفت شهر لیلاز اردستانِ اصفهان.

  غروبی تابستانی در 21 اَمرداد ماه 1359 همزمان با رویت هلال عید فطر، در محله ای از جنوب تهران و در میانه حیاط قدیمی خانه پدری ام زاده شدم. همانجا هم بالیدم و مدرسه رفتم و دبیرستانم رو در رشته علوم انسانی گذراندم و بعد آماده دانشگاه شدم.

تحصیلات آکادمیک را ابتدا با لیسانس مدیریت بازرگانی در دانشگاه آزاد تهران مرکز سپری کردم و همزمان به عنوان بازاریاب بیمه شروع به کار کردم  ولی دوسال پایانی لیسانسم به دعوت یکی از اساتیدم در مرکز کارآفرینی دانشگاه امیرکبیر با پروژه شناسایی یکصد کارآفرین برتر ایران آشنا شدم و مدتی را در محضر اساتیدی چون دکتر احمدپور داریانی، دکتر فیض و دکتر صفرزاده شاگردی کردم که از گران بهاترین تجارب زندگی و یادگیری ام به شمار می آید چون عمیقا با دنیای کارآفرینی آشنا و عجین شدم و ظرف علمی و تجربیم بسیار پخته تر شد. بعد از لیسانس انتخاب کردم بروم خدمت وظیفه لذا دوران سربازی را در نیروی هوایی ارتش طی کردم و سپس به صورت رسمی وارد بازار کار شدم که در ادامه اشاره ای به اهم اون سوابق شغلی و تجربیات حرفه ای ام تا امروز خواهم داشت.

پنج سالی بود بعد از دانشگاه کار می کردم و به تازگی شرکت خودم رو بنام فراسیستم صنعت پخش راه اندازی کرده بودم که احساس نیاز حرفه ای دوباره پامو  به دانشگاه باز کرد و اینبار دوره EMBA رو در سازمان مدیریت صنعتی با انگیزه گذروندم و به خاطر علاقه زیادم به همپوشانی های مباحث روز مدیریت با معناگرایی و معنویت با کلی اشتیاق روی پایان نامه ام با موضوع تاثیر سرمایه معنوی در مدیریت استراتژیک کسب و کارها کار کردم. باز هم حدودا پنج سالی گذشت و دوباره نیاز به روز شدن سبب شد دوره DBA بگذرونم.

بلافاصله بعد از آن بنا به تغییر ژرفی که سال 1394 در جهان بینی و آرمانم رخ داده بود و به واسطه آن تغییر عمیق در سبک زندگی ام و مسیر حرفه ای ام، سبب شد سال بعدش باز هم  کنکور بدم و  با عشق دوباره بشم بچه محصل و این بار از دانشگاه آزاد تهران مرکز فوق لیسانس روانشناسی ام را دریافت کردم و بعدتر هم پروانه فعالیت حرفه ای ام را از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره گرفتم. خلاصه اینطوری شد که یک تغییر استراتژیک در کار و زندگیم بوجود آوردم و الان چندین ساله که بعنوان یک بیزنس من، یک معلم و روانشناس، یک بیزنس کوچ و لایف کوچ، مربی رسمی مایندفولنس و MBSR و البته همزمان یک فعال اجتماعی مشغول خدمتم

سوابق خدمتم :

  • از 1394 موسسه روانشناسی و مدیریتی حضورِنو – با مجوز سازمان فنی و حرفه ای (موسس و مدیرعامل)
  • از 1394 مرکز مشاوره آرمان حضورِنو – با مجوز سازمان بهزیستی (موسس و مدیر فنی)                          
  • از 1394 بنیاد غیردولتی سپاس لحظه حال – با مجوز سطح ملی وزارت کشور (بنیان گزار و مربی ارشد)
  • 1396-1394 شرکت خدمات بازرگانی صنایع ملی مس (مشاور مدیر عامل و مدیر پروژه های زنجیره تامین)
  • 1393-1392 شرکت گسترش تبلیغات (قائم مقام مدیرعامل و مدیر اجرایی)
  • 1391 شرکت افق کوروش – گلرنگ (مشاور مارکتینگ و فروش) و شرکت فولادی اسپادانا (مشاور مدیر عامل)
  • 1391-1386 شرکت فراسيستم صنعت پخش (مؤسس و مديرعامل)
  • 1386-1384 شرکت پخش لوازم خانگی رادمهر (مدیر بازاریابی و فروش)
  • 1383-1382 گروه صنعتی مینو و شرکت پخش قاسم ایران (کارشناس تحقیقات بازار)
  • 1381-1380 مرکز کارآفرینی و تحقیقات مهندسی صنایع دانشگاه امیر کبیر (کارشناس پروژه و محقق)
  • 1379-1378 شرکت چشم انداز صنعت بیمه ایران (بازاریاب بیمه)

از نوجوانی علاقه و تلاش بسیاری در حوزه خودشناسی داشتم و نیز پویایی قابل توجه در این زمینه، از معرفت شناسی اسلامی تا فرهنگ موفقیت. همواره تشنه و طالب خودشناسی و بالندگی فردی بوده و با افتخار همیشه شاگرد کوچک حوزه آگاهی و خوشکوفایی هستم و خواهم بود، چرا که از کودکی این پیام قدسی از پیامبر رحمت در گوشم طنین انداز است که

 “من عرف نفسه فقد عرفه ربه”.

در جوانی به رغم تجربیات و موفقیت هایی که در حوزه مدیریت داشتم اما ناشادمان و سردرگم همواره پی گمشده ای در وجودم می گشتم. بیست و چهارساله بودم که با دوره های خودشناسی مبتنی بر آنتولوژی (هستی شناسی)آشنا شدم و این سرآغازی بود برای شروع تغییرات جدی ام در این عرصه و سپس ادامه راه با معرفت شناسی ایرانی، شاهنامه خوانی، حافظ خوانی، مثنوی خوانی، مراقبه گری حرفه ای فعالیت و کارشناسی در زمینه علوم انرژی و طب مکمل و…  و البته همواره یک فعال اجتماعی و نیروی داوطلب خدمتگزار…

و اینگونه سالها گذشت…

اما سبک زندگی جدیدم از روزی و لحظه ای برایم شروع شد که یک جذبه عمیق درونی و یک بارقه از آگاهی و حضور در لحظه حال، به واسطه رنج های عمیق و شکستهای دردناک گذشته همراهِ درکی نو از کتاب نیروی حال بر جانم نشست، آنگونه که مرده ای را زنده کرد و زندگی و سرنوشتم را آنقدر متحول نمود که می توانم بگویم مرا به دو نیم تقسیم کرد. مجتبی بعد از نیروی حال اساسا انسانی دیگرست و مجتبی قبل از نیروی حال که از همان وقتها دیگر نمیشناسمش و هروقت از نسخه قدیمی ام حرفی به میان می آید انگار درباره یک غریبه و نا آشنایی داستان می گویم. بعد از حمل رنجی عظیم حاصل سخت ترین روزهای عمرم یعنی نیمه دوم سال 93 که به آن دوران متلاشی شدن میگویم، یافتن قلق مطالعه عمیق و درک این کتاب و به کار بستن آن سروش رحمتی بود که با دمی مسیحائی به سراغم آمد و در بهار 94 بیدارم کرد، تمرین تعالیم حضور مرده متحرکی را از گورِ ناآگاهی و منیت و اعتیاد به ذهن ناشفاف رهایی بخشید ذهنی که معتاد به زندگی دائمی با زمان بود (با گذشته و آینده). در چنین موقعیتی تعالیم حضور برام حکم ریسمانی از نور و بیداری داشت که مرا از قعر چاه تاریک ذهن شرطی شده ام بیرون کشید و به تک تک سلولهایم طعم درک این سخنان گوهربار حضرت شمس الدین تبریزی را چشانید که “مبارک شمایید ؛ ایام می آیند تا به شما مبارک شوند.” و نیز “استاد تو عشق است چو آنجا برسی * او خود به زبان حال گوید چون کن”.

چنین شد که در پس بیداری با قلبم عهد و با ایرانم پیمان بستم برای جبران بی مهری قبلی ام به کتاب نیروی حال و آگاهی عمیق و ارزشمندش، عمرم را صرف این راه نموده و از هیچ کوشش خالصانه ای دریغ نکنم، لذا تعالیم حضور را با رویکردی علمی و عملی در قالب دوره های متنوع و کاربردی طراحی نمودم تا به پشتوانه آن هم به جامعه ام خدمت کنم و هم خالق مسیر آموزشی حرفه ای برای هموطنان جانم باشم و اینگونه بود که موسسه حضورِنو و ngo  بنیاد سپاس را خلق کردم.​

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *